علی معظمی ـ این یادداشت به قصد تأمل در این دو پرسش به هم پیوسته نوشته میشود: مسئلهی اصلی دوران و زمانهی ما چیست؟ از میراث فکری شریعتی چه پاسخ یا پاسخهایی برای این مسئله میتوان برگرفت؟نخستین مفروض پرسشها این است که میتوان مسئلهای را به عنوان مسئلهی «اصلی» دوران «ما» برکشید و نشان داد؛ فرض دیگرش این است که «ما»یی وجود دارد، واحد و قابل اشاره، که این مسئله مسئلهی (اصلی) اوست. و فرض سوم اینکه «میتوان» از «میراث شریعتی» برای پاسخ به چنین مسئلهی محتملی کمک گرفت. من در هر سه اینها تردید دارم. این تردید در درجهی اول متوجه این است که حتی اگر چیزی چون مسئلهی اصلی دوران در میان باشد بتوانم بیابم و نشانش دهم.
ادامه مطلب...
محمدجواد غلامرضا کاشی ـ دکتر شریعتی یک میراث تاریخی است. رجوع به آن میراث با هدف آشنایی با آنچه در تاریخ روی داده قابل فهم است. اما هنگامی که از سنت نوشریعتی سخن گفته میشود به معنای فراخوانکردن او در موقعیت تاریخی متفاوت است. چه انگیزه و خواستی میتواند فراخوانکردن یک میراث فکری در موقعیتی متفاوت را توجیه کند؟ طی این چهار دهه که از وفات دکتر شریعتی گذشته، دو عامل موجب تداوم او و گفتوشنید پیرامون او بوده است. اما تصور من این است که هیچیک از این دو عامل، کمکی به توجیه احیای شریعتی و برساختن سنتی تحت عنوان سنت نوشریعتی نمیکند.
ادامه مطلب...
محمدرضا تاجیک ـ سالیانی است که دکتر شریعتی نزد ما نیست، اما بیاغراق مثل منی هر جا بوی ایشان را استنشاق میکند، به قول مرحوم طبابایی به رقص میافتد و به ذوق میآید. برای من، شریعتی یک راه است؛ یک رفتن است؛ یک افق است؛ یک پراتیک و یک پراکسیس است؛ یک گفتمان و یک پادگفتمان است؛ یک ایدئولوژی است؛ یک انتخاب است؛ یک استراتژی است؛ یک راه برونرفت است؛ یک نظام اندیشگی است؛ یک آلترناتیو است. به عنوان کسی که کنشگر سیاسی هم هست، این روزها به اینکه چگونه میتوانیم شریعتی را نو کنیم، بسیار میاندیشم. اینکه چگونه میتوانیم یک نوشریعتیسم داشته باشیم. چگونه میتوانیم قرائتی و خوانشی از شریعتی ارائه کنیم که به مثابه یک گفتمان و یک پادگفتمان در عصر و زمانه ما عمل کند. به مثابه یک سیاست و هویت عمل کند. به مثابه یک استراتژی عمل کند. من این استعداد را در شریعتی میبینم.
ادامه مطلب...
احسان شریعتی ـبه نظر من، اولین محور، توضیح و تبیین میراث شریعتی و معنای «نوشریعتی» است. البته بنده خود فلسفهپژوه هستم و از بابتی «شریعتیست» نیستم و خود شریعتی نیز با این تعبیر موافق نبود و مثلاً میگفت که نیچه نیهیلیست نبود یا مارکس، مارکسیست نبود و حتی امام علی شیعه نبود... اما من بهعنوان کسی که وفادار به پروژهی رنسانس و رفورماسیون ملی و مذهبیِ سیدجمال، اقبال و شریعتی است، پویندهی این پروژه بودهام و از طرفی، مستقل میاندیشم. اولین مفهومی که با توجه به این دو پرسش باید تعریف کنیم، «میراث» شریعتی است ....
ادامه مطلب...
عباس منوچهری، استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، در پاسخ به دو پرسش درباره «اکنون، ما و شریعتی» به دو فقر اشاره میکند: فقر اندیشه و فقر اقتصادی رنجآور. به نظر او، این دو فقر نماینده بحران روزگار ماست. آنچه در ادامه میآید، پاسخ او به دو پرسش زیر است: ۱- بحران مبتلابه امروز ما و پرسمان اصلی این دوران چیست؟ ۲- با توجه به میراث شریعتی و پیشینه و پشتوانه هماندیشی و همسخنی در سرمشق گفتمانی و صورتبندی معرفتی دوران او، اکنون چه راهحل، خروج و برونرفتی ارائه میدهید؟
ادامه مطلب...