پیام احسان شریعتی از سوی «بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی»،
به همایشهای چهلمین یادمان معلم در خارج کشور
(از جمله برای قرائت در مراسم «کانون توحید» لندن)
خطاب به دوستدارانِ شناختِ اندیشه، راه و منش دکترعلی شریعتی!
«بهنام خودآوندِ خوبی، حقیقت، و زیبایی»
واقعیت این است که «آزادیِ بیان» را میتوان همیشه و همهجا محدود ساخت؛ «آزادیِ اندیشه» را اما، هیچ قدرتی نمیتواند هیچگاه و در هیچ کجا منع کند! (نقلی به مضمون از سورن کییرکگورد، بنیانگذار فلسفهٔ اگزیستانس مدرن، در نقد اهل رسانه)
معتقدان و منتقدان میراث شریعتی جملگی متفقالقول اند که او از تأثیرگذارترین چهرههای فکری و روشنفکری سدهٔ گذشته در ایران و جهان اسلام بوده است. نحوهٔ خوانش و روایتها از این میراث، اما، حتی در میان دوستداران تفکر و راهکار او گوناگون و گاه متناقض اند.
از اینرو، «بنیاد فرهنگی شریعتی» وظیفهٔ خویش میداند که در گام نخست، از همهٔ پژوهشگرانی که در پیشینه و کارنامهٔ فکری خود، نوعی هماندیشی و همدلی با افق و صورتبندی معرفتی یا سرمشق و گفتمان دکترشریعتی داشتهاند، را در همایشی درون-پارادایمی («سمپوزیوم») گرد آورد، تا مردم و مخاطبان در ایران و جهان بدانند، که موضوع و محل بحث و نزاع، بر سر چیست و کیست؟ و آن هم در چه سطحی و عمقی و کمّی و کیفی؟
این وظیفهٔ مهم خوشبختانه ماههاست که به همت و یاری دوستانی که خود را در ایران، بطورنسبی، «شریعتیشناس» میدانند، آغاز شده است، و میرود که به یک روند فکری تهاجمی (و نه تدافعی در برابر حملات مخالفان)، تبدیل شود، فرایندی معطوف به طرح پرسشهای بنیادین، مسئلههای مبتلابه، و بحرانهای جامعه و جهانِ امروز و ترسیم چشم اندازِ فردای ما.
در سطح جهانی و گلوبال، میدانیم که پرسش بنیادین اندیشهٔ معاصر، نه ققط بحران معنوی، بلکه در اصل، بحران «معنا» است: زیرا ما در برههای از تاریخ میزییم که پیش از ما تمامی ایدئولوژیها و «کلانروایات» مُدرن، از هر دو جنبهٔ معنایی و تجربی، ورشکستگی تاریخی و عملی خود را به نمایش گذاردند: تا آنکه عصر «پایانها و پساها» فرارسید. اینک، دیگر، همه چیز، هرگونه عقیده و مفهومی، در سپهر فرهنگ-و-تمدن، دین و ایدئولوژی، نیاز به بازتعریف، بازسازی، نوآفرینی، «ازسرگیری»، و آغازی دیگر و شروعی نو دارد. میراث شریعتی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در سطح منطقهای و لوکال نیز، مسئلهٔ روز ما در جهان اسلام، برآمدن و سربرآوردن خشونتِ کورِ پدیدهای است که شرقشناسان غربی از آن با اصطلاحاتی چون «بنیادگرایی» یا «اسلامگرایی سیاسی» یاد میکنند (واژگانی مبهم و نارسا پیرامونِ «سوژه»ای، که به تعبیر آلن بدیو، در ذات خود، «مبهم» و گنگ و گمراه است).
در مقام ایرانی، مسلمان، و روشنفکرانی جستجوگر آزادی و عدالت، رشد و تعالی، «ما» وظیفه داریم تا با زبان و بیانِ ملی و مذهبی خود این پدیده را بازشناسی کنیم، برنامیم، و بتوانیم راهحل و بدیل و آلترناتیو خاصِ خویش را به جهانیان معرفی کنیم. پادزهرِ این آفت، به باور ما، از درونِ فرهنگِ دینی و ملی ما برمیخیزد، با ارایهٔ نوعی یزدانشناسی یا الهیات تنزیهی، انتقادی، و رهائیبخش. میراث معلم ما شریعتی، نیمی از دستمایهٔ این راهکارِ سترگ را در اختیار ما نهاده است، تا ما با جهد و تلاش و اجتهاد و نوآوری خویش، بتوانیم در شرایط هماکنونی و هماینجایی، کار را به پایان بریم.
مسئلهٔ اصلی ما اما نه فقط جهانی و یا محلی صرف، بل که همزمان کشف و نشان دادن نسبت انداموار و همزمان آن پرسمان جهانی با این بحران منطقهای و ملی و محلی است.
در این راستا، از شما هموطنان و دانشپژوهان حقیقتجو، و بویژه همفکران و همراهان خود در خارج کشور، انتظار داریم که با تمامی توان و رهتوشهٔ علمی و مادی خویش به یاری ما بشتابید: در راه «شناسایی متقابل»، در مسیر «به شمار آمدن» علمی و فرهنگی در سطحِ بینالمللی و مشارکت راستین در مواجهه و یا گفت-و-گوی انتقادی و متقابل (و نه فقط گفت-و-«شنودِ») تمدن-و-فرهنگها، ادیان و مکتبها، و ملتها و زبانها، از سویی، و در راهِ ارایهٔ طریق و برونرفت از همهٔ این بحرانها و حلِ معضلاتِ بغرنج و متعددِ معیشتی، سبکزیستی، بوم-زیستی، اجتماعی و حقوقی (انسانی-شهروندی)، اقتصادی و سیاسی، که گریبان مردم ما و منطقه و جهان را گرفته است، و برای بازآفرینیِ انسانیتی دیگر، به این همیاریهای همگانی سخت نیازمندیم!
از اینرو، بار دیگر، خبر خوش استمرار کارِ برگزاری این «سمپوزیوم» ، که بنابه دلایلی در «روز قلم» در ایران میسر نشد، را بهشکلی سراسری و به تعبیر یکی از اساتید عزیز همکارمان، بطورهمزمان، به صورتی «گلوکال»، یا جهانی-محلی، در ایران و خارج کشور، نوید میدهم؛ و به این امید.
احسان شریعتی (از «بنیاد فرهنگی دکترعلی شریعتی»)
تهران، شنبه ۱۷ تیرماه ۱۳۹۶ / ۸ جولای ۲۰۱۷