تهیه و انتشار از: نهضت آزادی ایران (خارج از کشور) – تیرماه 1356- به مناسبت چهلم شهادت دکتر علی شریعتی.
- "... باور نمیکنم، هرگز باور نمیکنم سالهای سال همچنان زنده ماندنم بهطول انجامد. یک کاری خواهد شد. زیستن مشکل شده است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام مینهند و دیر میگذرند که احساس میکنم خفه میشوم. هیچ نمیدانم چرا؟ اما میدانم کسِ دیگری به درونِ من پا گذاشته است و اوست که مرا چنان بیطاقت کرده است که احساس میکنم دیگر نمیتوانم در خود بگنجم. در خودم بیارامم. از بودن خویش بزرگتر شدهام و این جامه بر من تنگی میکند. این کفش تنگ و بیتابیِ فرار! عشق آن سفر بزرگ! ... اوه چه میکشم! چه خیالانگیز و جانبخش است اینجا نبودن! "
"کویر-نامهای به دوست-صص 317-322"
در این یادنامه میخوانیم: "زندگینامهی دکتر علی شریعتی"، "بیانیه نهضت آزادی ایران در مورد شهادت دکتر"، " گزارش هجرت و شهادت ابوذر زمان"، "دستخط علی در 24 اردیبهشت 56"، "آخرین نامهی دکتر به پدرشان در 26 اردیبهشت 56"، "انعکاس خبر شهادت علی"، اعلامیههای متعددی که در ایران دربارهی شهادت دکتر صادر شدهاند که از آن جمله میتوان به "نامهی مهندس بازرگان به استاد محمدتقی شریعتی"، "مراسم ختم دکتر در مشهد"، "مراسم شب هفت"، "اعلامیهی مجاهدین راستین"، "اعلامیهای از دانشجویان دانشگاه"، "اعلامیه علیاصغر حاج سید جوادی"، "اعلامیه کانون نویسندگان ایران"، "روحی که همواره در میانِ ماست"، "بهنامِ خدای حیات و ممات"، "محرابِ خون"، "در سوگِ برادر عزیز دکتر علی شریعتی" و "اعلامیهی شاگرادنِ غمزده" اشاره کرد. همچنین دیگر یادداشتها عبارتند از: "نمونهای از مقالات سیاسی دکتر شریعتی که در سالهای قبل در حوالی سال 42 نگاشته وآن زمان برای اولین بار، منتشر شده و در نهایت، چند قطعه عکس از مراسم تشییع.
لازم به ذکر است که از این مجموعهی حاضر، دو یادداشت گزارش هجرت و شهادت و زندگینامهی دکتر علی شریعتی در پیام مجاهد-ارگان نهضت آزادی ایران- شمارهی 49 مورخ مردادماه 56 آمده است.
گزارش هجرت و شهادت دکتر شریعتی، در 30 صفحه و بهصورت مبسوط، رخدادهای یک ماه و سهروزهی هجرت تا شهادت دکتر را مورد کنکاش قرار میدهد که حاوی اطلاعات بسیار مهمی است. در این گزارش آمده است که: دکتر شریعتی در آخرین نامه به پدرش مینویسد: "... فعلاً من عازم سفرم، سفری که اعجاز مکرساز خداوند است! " ساواک علیرغم تمام ادعاهایش تا اواسط خردادماه از خروج دکتر از ایران مطلع نشده بود. خانواده دکتر، شنبه، مورخ 28 خردادماه 56 قصد خروج از ایران را داشتهاند. سوسا (سارا و سوسن) با گذرنامهی بنام "مزینانی" موفق به خروج از کشور میشوند اما به همسر دکتر، پوران شریعت رضوی به همراه دختر کوچکشان، مونا، با گذرنامهای با هویت "شریعت رضوی" که پیشتر و در 21 خردادماه، ممنوعالخروج شده بودند، اجازه عبور از مرزهای ایران داده نمیشود. در همین شرایط و پس از شهادت دکتر، وقاحت و بیشرمی رژیم پهلوی، پرده از توطئهی خودساختهاش برمیدارد. آنها از یک طرف در ننگیننامههایشان از دکتر شریعتی بهعنوان یک "محقق بزرگ اسلام" و یک "استاد عالیقدر" یاد میکردند و وعده میدادند که "مجلس یادبود دکتر شریعتی برگزار میشود"، اما از دیگر سو، جلوی برپایی هرگونه یادبودی را از طرف مردم میگرفتند. دلیل لغو سفر همسر دکتر را که خودشان مانع از خروج او از ایران شده بودند، اینگونه اعلام کردند که به علت گرفتاری در امتحانات نرفته بوده و قرار بوده اوایل تیرماه سفر کند! (کیهان، 2 تیرماه 56) همچنین مینویسند: متفکر بزرگ و اسلامشناسِ محقق از مدتی قبل از بیماری قلبی در رنج بود! ! و سرانجام در 29 خردادماه بر اثر آخرین حملهی قلبی بدرود حیات گفت! در ادامهی همین کارشکنیها، رژیم پهلوی میکوشید تا دکتر شریعتی را به نام و کامِ خود، مصادره به مطلوب کند و از همین رو، در دوم تیرماه 56 نوشتند که: پسر دکتر شریعتی که در ایالاتمتحده تحصیل میکند، به انگلستان رفته است تاترتیب حمل جنازهی پدر را به ایران بدهد! در همین راستا، روزنامهی اطلاعات مورخ 31 خرداد 56 نوشت که:ترتیبِ حمل جنازهی آن مرحوم توسط سفارت ایران در انگلیس و خانوادهی شریعتی داده شد که بهزودی وارد تهران میشود! اما درنهایت، روحِ رنجورِ شهیدی که از "حسینیه تا زینبیه" را عاشقانه و بیقرار پیموده بود، در کنار حضرتِ زینب آرام گرفت، هم او که "کاری زینبی کرده بود"...
همچنین در این یادنامه، دو یادداشت با عناوین "نعل وارونه؛ انقلاب شاهانه" و "آزادی"، که هر دو از نوشتههای پیشین دکتر علی شریعتی هستند، برای اولین بار منتشر گردیده است. در یادداشت نعل وارونه؛ انقلاب شاهانه شریعتی با طنزی آمیخته به تلخی و طعنهی توأمان، شرح حال کشور را به گونهای تعبیر میکند که به گفتهی خودش: "در کشور ما همه چیز با همه چیز میخواند! " ایران را با کلام طنزآلود خود، کشوری میداند که هم رژیم خلافت در آن حاکم است (پیوند تاریخی ملک و مالک و ملا) ، هم جمهوری (رفراندوم عمومی و بیعت جمهور مردم با محمدرضا شاه پس از کودتای 28 مرداد!) و هم نظام دو حزبی (حزب مردم و حزب ملت) ! در این وضعیت، ملت ایران در گردونهی تاریخی خویش، قرنها مورد تاخت و تازترکمنها بوده است.ترکمنها وقتی به دهی حمله میبردند و غارت میکردند، پس از برگشتن نعلهای اسبانشان را وارونه میزدند تا اگر به طرف مشرق فرار میکنند، مردم رد پای آنان را به طرف مغرب دنبال کنند! اما شریعتی معتقد است که دیرزمانی است که دهقانان ما، با تاکتیک نعل وارونه آشنا شدهاند و دیگر رودست نمیخورند!
در یادداشت آزادی، شریعتی با رویکردی تحلیلی-انتقادی به نقد استبداد پرداخته، سویههای پنهان و آشکار آن را از نظر میگذراند و نظام سلطنتی را، نظامی میداند که به موجب آن، به دوران پیشامشروطه عقبگرد کردهایم که همانا، شرایطی سیاه و قرون وسطایی را برای ما رقم زده است. در فرازی دیگر، در نقد گفتههای محمدرضا شاه و در تعریف عدالت اجتماعی مینویسد: "عدالت اجتماعی در ایران عبارت است از ریختن نیمه شبها به خانههای مردم، ربودن افراد از منازل و از محلهای کار، هجوم چاقوکشان به دانشگاه و جرح و ضرب اساتید و دانشجویان و ویران ساختن دانشگاه با چترباز و ژاندارم، زندانیساختن دسته جمعی آزادیخواهان، فرمایشات ملوکانه را جانشین قانون اساسی کردن و بالاخره، به آخر آرای بهدست آمده بهاندازهی غیر معقول صفر افزودن! "
- حسین موسوی