برای من شریعتی نماد اعتراض است و طغیان بر علیه تمام قالبهای سنتی جامعه که در تار و پود فرهنگ و آیین و باور مردم جامعه اش تنیده شده است و بر تمامی باور و اعمال و تک تک این مردم سیطره پیدا کرده است...
او عصیان کردهای است بر علیه هر آنچه که نباید باشد و هست...
ابراهیمی که تبر به دست وارد بت خانه تفکر این سرزمین شد و شروع به شکستن بتهای چند هزار ساله کرد...
بی هراس از نمرود و نمرودیان و آتش خشم آنها...
او به من آموخت حقیقت را فدای هیچ مصلحتی نکنم که مصلحت فقط گفتن و فریاد زدن حقیقت است و لاغیر...
و امروز، ما و شریعتی...
اگر او و تفکر او را دنبال میکنیم و وفادار به او و آرمان بلندش هستیم وظیفه همه ما این است که در به ثمر رساندن آرزو و آرمان بلندش که همان عرفان، برابری و آزادی است قدمی برداریم...
منسجم و پیوسته و به دور از هر افراط و تفریطی...
درد شناس باشیم و دردمند و آشنا به زبان توده و در کنار توده نه دنباله رو آن که روشنفکر دنباله رو نیست.
و در قبال قدرت وظیفه ما:
نه قهر است و نه آشتی،
روبه روی قدرت، چهره به چهره حاکمیت ایستادن و مطالبه کردن و خواستن حق خود و جامعه از بالا نشینها...
ابوذر وار عمل کنیم اما سیاست و دقت و کیاست سلمان را هم داشته باشیم...
مانند او (شریعتی) مبارزی باشیم چند ساحته و چند وجهی...
و مانند مولایش علی بزرگ در یک دست شمشیر و در دستی دیگر کتاب در برابر ظالم چون شیری پر ابهت و در برابر مظلوم چون آهویی رام...
قدم اول را شریعتی برداشته و ما را از نقطه صفر عبور داده و گذرانده،
و اینک ما هستیم و شریعتی و راه و آرمان او...
برای رهایی از تشیع صفوییی که گرفتارش هستیم،
باید یک حزب تمام باشیم...
دست در دست هم و دوشادوش هم با هم شیعه یک حزب تمام را به معنای واقعی کلمه تشکیل دهیم...
این است رسالت امروز ما در برابر شریعتی و جامعه و سرزمین مان
مانا باشید و نویسا...
- امید رضایی